خدابنده پس از گذراندن دوران محکومیتش در کنار زندگی عادی به فعالیت علیه رجوی و گروهکش پرداخت. او که دارای مدرک فوق لیسانس برق از دانشگاه نیوکاسل انگلیس است و از مسئولین سابق بخش روابط بینالمللی فرقه رجوی بوده، بعد از جدایی به تألیف و ترجمه آثار زیادی در مورد این فرقه تروریستی پرداخته است.
خدابنده در سالهای بعد از جدایی فعالیت سازمان را دنبال کرده و به دلیل ارتباط با دیگر جداشدهها، همواره از آخرین وضعیت این گروهک مطلع است. با او ساعاتی در باره آخرین وضعیت این گروهک و همچنین فعالیتهای آن در فضای مجازی به گفتگو نشستیم.
فارس: درباره اخراج منافقین از خاک عراق و انتقال به آلبانی این سوال به وجود میآید که چرا سران این فرقه این مقدار در برابر تصمیم دولت عراق برای ترک خاک این کشور مقاومت کردند و دست آخر چرا آلبانی انتخاب شد؟
** دلایل انتخاب آلبانی بعنوان مرکز منافقین
خدابنده: با اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی در سال ۱۳۸۲ و سقوط رژیم صدام حسین، سازمان مجاهدین خلق دچار تحولات دراماتیکی شد. با حذف فیزیکی صدام حسین، تاریخ مصرف رهبر فرقه یعنی مسعود رجوی نیز به پایان رسید، و به خواست اربابان جدید از صحنه فعالیت های بین المللی مجاهدین خلق کنار گذاشته شد. اگر چه به کاریزمای وی در درون تشکیلات همچنان نیاز بود و هست و باید از عکس های قدیمی و پیام های نوشتاری او همچنان استفاده تشکیلاتی می شد و می شود.
همچنین عراق دیگر جای ماندن برای ارتش آزادیبخش ملی که قصد تهاجم و عبور از مرز و فتح تهران را داشت نبود و باقی مانده عناصر فرقه رجوی با متوسط سنی بسیار بالا لاجرم از "جوار خاک میهن" به "خاک اروپا" عقب نشینی کردند. سلاح و مبارزه مسلحانه ظاهراً در تبلیغات بین المللی کنار گذاشته شد و مزدوری برای دشمنان ایران و ایرانی شکل دیگری به خود گرفت. نام "ارتش آزادیبخش ملی" هم تنها در پیام های داخلی مسعود رجوی که در حصر به سر می برد مشاهده شد.
فرقه رجوی تمام تلاش خود را کرد تا در عراق بماند، چرا که امکان قرارگاه اشرف- یعنی یک محل ایزوله که بتوان در آن به مغزشویی افراد و تربیت تروریست پرداخت- در جای دیگری میسر نبود. اشرف هم ظرف استراتژی (ارتش آزادیبخش ملی) و هم ظرف ایدئولوژی (کنترل ذهن مخرب فرقهای) بود. بالاخره گزینهی مورد نظر یعنی کشور آلبانی پیدا شد که در آن امکان به وجود آوردن مشابه اشرف و قطع ارتباط نیروها از دنیای خارج و ادامه ربات سازی مهیا بود.
انتقال به آلبانی بر اساس توافقی که با وساطت آمریکا بین کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان و دولت آلبانی صورت گرفت انجام شد و آمریکا متعهد شد که این انتقال هیچگونه هزینه و مشکلی برای ملل متحد و آلبانی در بر نداشته باشد. از همان ابتدا دردسرها با خروج افراد به صورت سیستماتیک از فرقه رجوی آغاز شد و یک چالش جدی به وجود آمد.
** جاسوسی و جنگ روانی؛ ابزار منافقین علیه ملت ایران
فارس: با این وجود، قدم گذاشتن به آلبانی برای این فرقه مساوی با هجوم مشکلاتی جدی بود!
خدابنده: در اوایل سال ۱۳۹۷ بود که ناگهان فرقه رجوی در آلبانی با درخواست جدایی حدود ۱۵۰ نفر به صورت همزمان مواجه شد. جدا شدن ها تا آن زمان به صورت موردی و مداوم بود اما این حجم از خروج به صورت یک جا قطعاً سازمان مجاهدین خلق را با بحران جدی شکننده درونی مواجه می کرد. کار اول و آخر مسئولین فرقه هم البته تماماً ممانعت از ریزش نیرو بود.
مسعود رجوی بلافاصله در این خصوص پیام داد و ۲۲ بهمن ۹۷ را به عنوان زمان سرنگونی جمهوری اسلامی اعلام کرد. در همین رابطه نیز جان بولتون که بعداً مشاور امنیت ملی دولت ترامپ در آمریکا شد به میدان آمد و ضمن تأیید این سرفصل، تأکید کرد که انقلاب اسلامی ۴۰ سالگی خود را جشن نخواهد گرفت و این گفته محور تبلیغات سازمان مجاهدین خلق شد.
همان زمان بسیاری از جداشدگان و فعالان نوشتند و گفتند که نباید فریب رجوی را خورد. به هر جهت سازمان مجاهدین خلق زمان خرید تا بتواند همه نیروها را به اردوگاه سوم این فرقه که از جانب آمریکا در خارج از تیرانا در اختیارش قرار گرفته بود برده و همان شرایط پادگان اشرف در عراق را برقرار کند و کنترل اوضاع را به دست گرفته و "خروج ممنوع" را اجرا کند.
فعالیت سازمان مجاهدین خلق در آلبانی و هر جای دیگر در حال حاضر جاسوسی برای دشمن، در ادامه فعالیتهای خیانت بار در جریان جنگ ایران و عراق است. این سازمان روزمره از طریق شبکههای اجتماعی و تخلیه تلفنی و برنامههای نظر سنجی و دیگر ابزار ممکن، به جمع آوری و پردازش اطلاعات خصوصاً در رابطه با تأثیر تحریم ها در ایران، و این که چه تحریمی فشار بیشتری بر مردم ایران وارد می کند و چگونه می شود جنگ روانی را پیش برد، می پردازد.
** جزئیاتی از فعالیت سایبری منافقین
فارس: اکنون میبینیم که اعضای فرقه رجوی به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی وارد شدهاند و در این فضا فعالیتهای جدیدی را آغاز کردهاند، اینجا دو سوال مطرح میشود اولا سازمان چگونه حاضر شده اعضای خود را از فضای ایزوله و قرنطینهای که تا کنون داشته خارج کرده و وارد فضای مجازی کند و ثالثا، اکنون که وارد این فضا شده اند نحوه فعالیت آنها به چه صورت است؟
خدابنده: یکی دو سال پیش خبری منتشر شد که یک کمپانی در آلبانی بیش از هزار دستگاه کامپیوتر به صورت یک جا از خارج وارد کرده است و بعد معلوم شد این دستگاه ها به سفارش مجاهدین خلق خریداری شده است. افراد سازمان، البته کسانی که قابل اعتماد بودند، در پشت دستگاه های کامپیوتر قرار گرفتند و هر یک با اکانتهای متعدد به لایک و ریتویت پست های مریم رجوی پرداختند تا ترند این پست ها را در شبکه اجتماعی توییتر بالا ببرند. آنان همچنین با گذاشتن کامنتهای متعدد در پستهای مختلف، خصوصاً پستهای مرتبط با دولت آمریکا، تلاش میکردند اینطور وانمود کنند که مردم ایران از فشارهای آمریکا بر روی ایران استقبال می کنند و آماده پذیرایی از سربازان آمریکایی هستند. در مجموع تلاش می کردند در هر موقعیتی توفان توئیتری به راه انداخته و جوسازی و فضاسازی کنند. علت تمرکز فرقه رجوی بر شبکه توئیتر حضور فعال تر ارگان های رسمی آمریکایی در این شبکه است.
شرکت توئیتر با توجه به ابزاری که برای کنترل این گونه اقدامات دارد به زودی این اکانت ها را شناسایی و مسدود کرد. در شبکه اجتماعی فیس بوک هم نظیر همین اتفاق افتاد. لذا به کاربران حرفه ای و بیست و چهار ساعته فرقه رجوی دستور داده شد تا بلافاصله بعد از هر پست از آی پیهای مشترک با اکانت های متفاوت اقدام نکنند، بلکه در طول زمان این کارها را انجام دهند. اما باز هم نتیجه دلخواه سازمان به دست نیامد. به همین دلیل فرقه رجوی نرم افزارهایی به کار گرفت که آی پی ها را مدام تغییر می داد. این شیوه مدتی جواب داد اما باز هم لو رفت. به هرحال یک جنگ سایبری بود که شبکههای اجتماعی معتبر تلاش میکردند تا از آبرو و حیثیت خود دفاع کنند و به این راحتی و روشنی بازیچه دست کسی قرار نگیرند.
فرقه رجوی محور تلاش ها را به سمت اینستاگرام و دیگر شبکه های اجتماعی برد که ظاهراً با مشکلات کمتری رو به رو شده است. محور کار در این رابطه جذب اطلاعات، پول، تروریست و البته تأمین منافع تبلیغی آمریکا در ایران است. سازمان هرگز به دنبال جذب تودهای در ایران نبوده و نیست بلکه به دنبال عناصر کارآمد می گردد تا از آنان اخاذی کند یا به جاسوسی وادارد یا این که از آنان برای اعمال خرابکارانه به نفع دشمن استفاده کند.
مثلا فردی با عنوان "آذر" چندین اکانت در اینستاگرام و فالوئرهای زیادی دارد و به عنوان مثال عکس هایی از خوابیدن یک نفر در گور (معروف به گورخوابی) در ایران پست می گذارد و طوری وانمود می کند که گویی حاصل ۴۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی صرفاً گورخوابی به صورت گسترده بوده است و بس، و اگر جمهوری اسلامی نبود این فرد الآن در کاخ خوابیده بود. او تلاش می کند تا ارتباط دایرکت(مستقیم) با افراد برقرار کند که این خود عبور از یک مرحله کیفی به حساب می آید و به قول افراد فرقه از سطح لایک و کامنت به سطح دایرکت ارتقاء یافته است.
** دردسرهای فضای مجازی برای منافقین!
فارس: ورود منافقین به فضای شبکه های اجتماعی درواقع یک تغییر بزرگ برای سازمان محسوب میشود، زیرا اعضای سازمان تاکنون حتی اجازه استفاده از رادیو و روزنامه را نداشتهاند، این تغییرات به چه دلیل صورت گرفت و آیا سابقهای هم داشته است؟
خدابنده: ورود سازمان مجاهدین خلق به شبکه های مجازی سابقه دیرینه دارد. بعد از پروژه های متعدد تخلیه و ارتباطات و جذب تلفنی که خطوط آن لو رفت و هوشیاری نسبتاً بیشتری نسبت به آن به وجود آمد، فضای مجازی، محیط مناسبی برای جاسوسی و القای سیاست های غرب علیه ایران و خصوصاً پخش شایعات به نفع دشمن و علیه منافع ملی است.
اما استفاده از اینترنت و فضای مجازی مانند تیغ دولبه برای سازمان عمل کرده است. بسیای از کاربران اینترنتی سازمان با دسترسی به دنیای آزاد دچار مسأله شده و به دروغ های فرقه رجوی آگاه شدهاند که مسئولین فرقه مجبور هستند مدام در این خصوص نشست گذاشته و افراد را توجیه کنند.
** تاکتیکهای منافقین در فضای مجازی
فارس: کانون های شورشی از ابداعات این فرقه است که در همین شیوه فعالیت در شبکههای اجتماعی اجرا شده و البته گویا با فریب کاربران نوجوان شبکه های اجتماعی در ایران همراه بوده است؛ این اقدام منافقین را چگونه ارزیابی میکنید؟
خدابنده: برنامه گسترده ای که فرقه رجوی در آخرین برنامه های خود به اجرا گذاشته، تبلیغ روی کانون های شورشی است که اساساً با استفاده از فضای مجازی پیش برده می شود. اعضای سازمان با اکانت های متعدد، خصوصاً در اینستاگرام، سعی می کنند تا فالوئر زیادی جذب کنند که چندان کار سختی هم نیست. مثلاً اکانت هایی را فالو می کنند و بعد آنان فالو بک می دهند و سپس بعد از گذشت مدتی آنان را آنفالو می کنند ولی تعداد بالای فالوئر های خودشان باقی می ماند.
عمدتاً در اکانت های خود از تصاویر دختران جوان استفاده می کنند و سعی می نمایند طرح دوستی و مراوده با دیگران بریزند. در این ارتباطات تلاش می کنند تا نقاط ضعف طرف مقابل را شناسایی کنند. افراد سازمان در این خصوص کاملاً تعلیم دیده و ماهر هستند و خط و خطوط در خصوص هر برخورد را از مسئولین بالاتر می گیرند. سعی می کنند که ارتباط از سطح لایک و کامنت به سطح دایرکت ارتقا یابد و پیام می دهند و منتظر پاسخ می مانند. این گروه از افراد که به سطح دایرکت ارتقا یافته اند (یعنی پاسخ پیام مستقیم را داده اند) را به مسئولین بالاتر می سپارند، البته کاربر مربوطه در داخل کشور در تمام مدت تصور می کند که با یک دختر جوان در ارتباط است.
مثلاً متوجه می شوند که طرف مقابل بیکار است و از این بابت رنج می برد. با او همدردی می کنند و در او این حس را به وجود می آورند که علت اصلی بیکاری در ایران، نظام جمهوری اسلامی است و این تصور را تولید می کنند که گویا در هیچ جای دنیا بیکاری وجود ندارد و قبل از انقلاب هم در ایران هرگز وجود نداشته است. فرد را به تدریج نسبت به نظام بدبین و متنفر و منزجر می کنند و این احساس را به کشاندن فرد به جاسوسی و اجرای عملیات خرابکارانه تبدیل می کنند.
ممکن است از ۱۰۰۰ نفر که در ارتباط قرار می گیرند تنها یک نفر به مرحله آخر برسد و دست به عملیات به قول خودشان «غیرِ رودررو» بزند و عکس گرفته و برایشان بفرستد که همین برایشان کافی است که به اربابانشان به عنوان عملکرد کانون های شورشی نشان دهند و بگویند "ما هنوز هستیم." همین قدر که بذر نفرت از نظام را پراکنده کنند و ایران را جهنم و باقی دنیا را بهشت نشان دهند و فرد را به این باور برسانند که منشأ تمامی مشکلات مردم در ایران نظام جمهوری اسلامی است، از نظر خودشان برنده هستند و نظر آمریکا تأمین شده است.
یا مثلاً متوجه می شوند که فرد مربوطه زنی است که مورد آزار شوهرش قرار گرفته است. طوری تصویرسازی میکنند که انگار تمامی زنان عالم در آسایش و رفاه به سر برده و مسلط بر شوهرانشان هستند و فقط کل زنان ایرانی در رنج و تحت سلطه ظالمانه شوهران زندگی میکنند و سپس فرد را به کارهایی مانند جمع آوری اطلاعات و جاسوسی وادار میکنند.
** وقتی منافقین سلطنت طلب میشوند!
در اوایل افراد سازمان سعی می کردند که فرد را به سمت حمایت از مجاهدین خلق و مریم رجوی سوق دهند که مدام با واکنش های به شدت منفی مردم روبرو می شدند؛ به طوری که خود اعضای سازمان دچار مشکل ذهنی شده و به مسئولین خود میگفتند که باور نمیکردند این قدر مورد نفرت مردم باشند.
در این خصوص مسئولین بالای سازمان نشستهای مبسوطی گذاشته و افراد را توجیه کرده اند که چون "رژیم تبلیغات گسترده ای علیه مجاهدین خلق کرده اوضاع به این شکل است، و برخی از مردم نیز به خاطر ترس است که به این صورت موضع می گیرند"، و از افراد خواستهاند در ارتباطات خود اسمی از مجاهدین خلق و مریم رجوی نبرند. در مواردی حتی اعضای سازمان خود را سلطنت طلب معرفی کرده اند.
** کاخ سفید منشأ سیاستهای منافقین
فارس: در این بین چه میزان از خط و خطوط فرقه رجوی از سرویسهای اطلاعاتی و خصوصاً آمریکا دریافت میشود؟
خدابنده: با اوج گیری تضاد آمریکا و ایران و مقاومتی که از طرف مردم ایران در این خصوص مشاهده شد، فرقه رجوی خط خیانت خود را به سفارش کاخ سفید ایجاد یأس و ناامیدی در مردم در قبال تقابل احتمالی قرار داد. شاید در فضای مجازی مشاهده کنید که برخی تبلیغ میکنند "اگر بین آمریکا و ایران جنگ صورت گیرد طرف هیچ کدام را نخواهند گرفت."
این موضع گیری یک خیانت ملی آشکار در هر جای دنیا و در هر کشوری محسوب می شود، که البته با تبلیغات سازمان مجاهدین خلق این گونه مشروع جلوه داده می شود. تلاش می کنند این طور القا کنند که مردم ایران نباید به خاطر سیاست های غلط و ندانم کاری های مسئولین نظام وارد جنگ و کشته شوند تا منافع نظام حفظ شود. این خط خائنانه مستقیماً از خود کاخ سفید نشأت گرفته است.
به یاد داریم که در تهاجم رژیم بعث عراق به ایران در سال ۱۳۵۹، سازمان مجاهدین خلق اعلام کرد که از میهن در سنگرهای مستقل دفاع می کند و با این استدلال که "ما با جمهوری اسلامی مرزبندی داریم و در صفوف نیروهای مسلح ایران قرار نمیگیریم و مستقلاً دفاع می کنیم." عملا عدم شرکت در جنگ را تبلیغ می کرد. این خط که آن زمان توسط سازمان خیلی تبلیغ می شد در واقع همان خط خائنانه همکاری با دشمن متجاوز به خاک میهن بود. سازمان سعی میکرد شرکت در جنگ، که وظیفه ملی و میهنی هر ایرانی بود، را تخطئه و عدم شرکت را مشروع جلوه دهد.
اکنون نیز اعلام بی طرفی، که تلاش می شود از جانب ایادی فرقه رجوی به شکل های مختلف تبلیغ گردد، در واقع همسویی با دشمن مردم ایران است. آمریکا ۴۰ سال است در جنگ با ایران است چرا که منافع خود را در این کشور از دست رفته میبیند. مطلوب آمریکا کسی مانند رجوی نیست، بلکه کسی مانند شاه را ترجیح می دهد، اما به هرحال از مزدوران اجارهای چون رجوی هم در این رابطه حداکثر استفاده را میکند.
نقشی که سازمان مجاهدین خلق در حال حاضر ایفا می کند همان نقشی است که احمد چلبی در جریان حمله به عراق ایفا کرد. چلبی صرفاً بلندگوی کاخ سفید با عنوان اپوزیسیون عراق شده بود و شغلش دادن بهانه به دست متجاوزین برای تهاجم بود که هرگز از گندم ری نخورد و بلافاصله بعد از اشغال عراق کنار گذاشته شد.